عزیزم ، تقدیم به پاهای تاول زده ات :
سه ساله دختری بابا ندارد
تلاطم در دلش ، دریا ندارد
زده "سیلی" به گوشش ابن ملعون
نشانش یادی از "زهرا ( سلام الله علیها )" ندارد؟
فراری گشته از گرگان وحشی
عدو از "ساقی" اش پروا ندارد
"اسیر"ی چون بشد همراه دختر
غمش هم کم ز "عاشورا" ندارد
"ابو فاضل" بیا "آب" "حیا" ده
نگویندش که او "سقا" ندارد
خمیده قّدِ او همچون کمانی
توان و تاب او سینا ندارد
صدای ناله اش کنج خرابه
"گل لاله" به صحرا جا ندارد
پدر را گشته مادر این سه ساله
بدونش زندگی معنا ندارد
سر بابا در آغوشش ؛ ... رهایی
دلیل مرگ او فتوا ندارد
ببین سارا چرا پژمرده گشته؟
همه گفتند که او دارا ندارد
ناله نوشت :
چشمانم از زمانی که پاهایت را دیده ، تاول زده اند...